مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره. توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ...
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت .
مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست ... و منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت ...
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم ....
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
سایت ثانیه هاروچه طورمیبینید؟؟
دوست داریدبیشترچه مطالبی درسایت قراربگیره؟؟
آمار سایت
کدهای اختصاصی
سخن روز
![](http://atefehkh.persiangig.com/image/14ccf7l.jpg)
زانوهایم رادرآغوش کشیده بودم وقتی که او زانوزده بودبرای آغوش دیگری...!!
حرف هرروزم اینه:
![](http://upload.tehran98.com/img1/0wcjos67que2jwqi28u.jpg)
فردا یک راز است نگرانش نباش
و اما
امروز یک هدیه است قدرش رابدان
نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت
ولی می توان آغاز کرد و پایان خوبی ساخت.
گنج نامه_همدان
اینم دوتاعکس خوشگل اززمستون وتابستون گنج نامه واسه همشهری های گلم